عکس گل رو بعدا بذارم.

ساخت وبلاگ

پروژه سیستم هوشمند که که یک ماه براش وقت داشتم، هنوزه دو هفته بیش تر روش وقت نذاشتم و اصلا نتایج خوبی نگرفتم و اصلا حوصله ی نوشتنش رو ندارم و تا ۴ روز دیگه هم باید تحویلش بدم. اون هم در فرمت مقاله و از این صحبت ها. یعنی خیلی دیره؛ خیلی دیر...

و الان دلم می خواهد آلمانی بخوانم، رمان بخوانم، بافتنی ببافم، فیلم ببینم و ...

پ.ن.۱. این دل آخر از فرط بیگاری ای که ازش می کشم، منفجر می شه و می گه خودت بقیه رو برو. من خسته شدم از بس به دادم نمی رسی...

پ.ن.۲. اومد روزای سخت رو فراموش کنه، برای خودش گل خرید.

پ.ن.۳. کلاس مولانا خوانی می خوام من خب. کجاست؟

پ.ن.۴. ببینم می توانم برای یک هفته از کلمات "اعصابم خورد شد" یا "خسته شدم" یا "حوصله اش رو ندارم" استفاده نکنم؟ خیلی از درون اذیتم می کنه این حرف های خودم.

جایی برای نوشتن...تنها نوشتن...
ما را در سایت جایی برای نوشتن...تنها نوشتن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amthrhf بازدید : 49 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 14:42