چنگ و دندان

ساخت وبلاگ

خیلی غم دار بودم؛ اشتباه ننوشتم. غم دار بودم و نه غمگین، نه غم زده. غم را با خودم حمل می کردم و سنگینی اش را به سختی و خمیده خمیده به دوش می کشیدم. از آن شب هایی بود که حتی فکرم هم درست کار نمی کرد که می توانم چه کار کنم بلکه التیامی باشد بر غم هایم؛ بر نگرانی هایم؛ بر افکار؛ بر خاطراتم؛ بر سالیان کوتاهی از زندگی ام که در نبود تو از سرعتش کم نشد که هیچ؛ گردبادی عظیم شد و من را حیران گذاشت؛ در حالی که فرصت نکردم از آخرین نفس هایت، از آخرین لبخندت و از آخرین نگاهت، بشنوم که می گویی مراقب خودت باش... و امشب، همانم؛ مراقب و محتاط. خاطرات آن روزها را با چنگ و دندان به دنبال خود می کشم.

جایی برای نوشتن...تنها نوشتن...
ما را در سایت جایی برای نوشتن...تنها نوشتن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amthrhf بازدید : 46 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 14:42